یه زمانی بود فکر می کردم دنیا انقدا هم نامرد نیست. خوب واقعیت اینه که نه انقدا هم نامرد نیست. مشکل اینجاست که

یه دوستی دارم که دوستی داشت. دوستم دختر خوبی هست و قصد داشت با کسی ازدواج کنه که دوسش داشته باشه. چند ماهی با پسری آشنا شد. خداییش همه چی تموم بود. شروع کرد به درخواست از دوستم برای بیرون رفتن و با هم بودنو. این رفیق ساده ی منم همه چی رو می ذاشت پای عشق و اکی می داد. هر چی اون خواست این گفت باشه. تا بحث اومد سر پول، ازش وام خواست، و چندین و چند بار ازش مبالغ میلیونی در خواست کرد. خدا که سادگی این دخترو می دونه اون روزا کاری کرد که پولش تو گردش باشه و در حال و ، نفد نداشت. پسره به بهانه طلبکارا  با یکی از دوستاش رفت مالزی، چند ماهی از اون روزی که رفته می گذره تا دیشب بعد مدت ها که تلفنی با هم حرف زدن پسر این رو گفت:

رابطه ما چیزی نبود که بخواد ادامه داشته باشه، من قصد دارم اینجا بمونم، کار کنم و درس بخونم و ایران بر نمی گردم، اینجا می خوام ازدواج کنم و تو هم دیگه به من فکر نکن

به همین سادگی .

و تمام.


من موندمو این اتفاق و یه دوست که حالش خرابه خرابه .

حق رو به کی باید داد؟

 

اگه رسم عاشقی اینه دم خودم گرم که پای پسری رو به زندگیم نمی ذارم باز بشه 


چگونه خاك نفس مي كشد ؟ بينديشيم باشه ,نامرد نیست منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Megannxjbmnj11 homepage لول اباد ، فیلم ، اس ام اس آنلاین خرید اینترنتی آموزنده تست قالب موزیک خفن راهنما سئو وب قم کوچه