من اونی ــَم که سایه هم نداشت دلش رو توی ِ کوچه جا گذاشت
همون که تو دلش غمآرو کشت
غیر از این سکوت چیزی برنداشت
من اون ــَم که گریه میکنه همون که بغض و ول نمیکنه
همون که هیشکی باورش نکرد
اشک و عاشق ِ خونه میکنه
.
صدام که سر به آسمون کشید
دلای ِ عاشقا
به این جنون کشید
خدا ببخش ِ اونو که نموند
که قلب ِ سادم و
اون به خون کشید
عشق ادعا سرش نشد آخرش نشد
که یاد ِ من بره
آسمون و باورش نشد کبوترش نشد
دوباره بپره
چگونه خاك نفس مي كشد ؟ بينديشيم منبع
درباره این سایت